گراسِ شاعر

هزارتوی جهان شعریِ گونتر گراس

خسرو کیان راد

 

گفت‌وگو با رضا شبنکاره به مناسبت انتشار کتاب «بوی برف می‌آید»، گزیده‌ای از شعرهای کوتاه گونتر گراس

 

 

http://meshkipublication.com/hello-world/

 

 

 

.......................................................................................................................

یادداشتی درباره وضعیت موسیقی زیرزمینی در ایران/ هفته‌نامه نصیر، شماره 590، مهرماه 1392

 

http://www.nasirnews.ir//module-news-25461

 

........................................................................................................................................................

بخشی از مقدمه کتاب دویدن در تونل بی‌چراغ! / خسرو  کیان‌راد، نشر گوته-حافظ، ،آلمان (بن)،  2012

 

 

 

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

 نزدیک به سی سال در فضایی تاریک زیستن و نفس کشیدن، دشوار و جان‌کاه است. فضایی تیره همچون دالانی بی‌روزن و تونلی بی‌چراغ. با گذشت روزها بزرگ می‌شوی و راه می‌روی، روزهای ناب کودکی تنها روشنایی پشتِ سرِ تو در ورودیِ دالان است که هی بیش‌تر و بیش‌تر از آن فاصله می‌گیری، تا آن هنگام که به ژرفای سیاهی فرو می‌روی. انگار همیشه نیمه‌شب است با هوایی خفقان‌آور. دیگر تنها می‌توانی از رژۀ خاطره‌های نورانی در ذهنت شادمان باشی. همه‌جا دیوار است و دیوار. بارها به دیوارها می‌خوری و سراسر روحت زخم بر می‌دارد. اکنون می‌دانی که زادۀ سال هزار ُ سی‌صد ُ رنج در محلۀ مسخ‌آباد بوده‌ای. هرچه پیش‌تر می‌روی بیش‌تر پی می‌بری که این‌جا تنها جولان‌گاهِ خفاشان است. جز مغزهایی متروک، آراسته به صورتک‌ها چیزی نمی‌یابی. دوستان و همسایگان نیز به نظر نارفیق می‌آیند.
در این کسوفِ دیرپای، شاهدِ مرگِ تدریجی هزارن شمع و خودسوزی کبریت‌ها هستی. به ناچار از این همه ظلم به ظلمات پناه می‌بری و با خود سخن می‌گویی. همچون هذیانی که زادۀ تبی شدید است. هم‌آغوشِ سکوت می‌شوی و می‌کوشی در زندانِ کوچکت به ترانه‌های تنهایی دل خوش کنی. اما باز تو را راحت نمی‌گذارند آنان‌که خود را قیّمِ زمین و زمان می‌دانند. همه‌جا تبربارانِ تحجر است. گاه به سَرَت می‌زند چنان بلند نعره بزنی که شیشه‌های قیراندودِ این آکواریوم فرو ریزد. دوست داری دست‌کم به کودکان بگویی که بایستی دست به‌کار شوند، می‌توان دوید و با شتاب از این ظلمت گذشت. برای آنان از آفتاب و دریا ترانۀ می‌خوانی و سرودِ سپیده سر می‌دهی. هرچند زنجیرهای نهانیِ سکوت، همواره دست ُپا گیر بوده است.
سودای رهایی در سر داری. می‌دانی که اگر بمانی، تو هم دفن می‌شوی. هم‌سانِ همۀ آنان که در این گورستان بی‌انتها مدفونند. هنوز کورسوی امیدی داری که از این دالانِ زمان بگذری. پس ‌دویدن آغاز می‌کنی. گویی که تحتِ تعقیبِ جهالتی هزارساله باشی. با تمام توان می‌دوی و با هر گام به رفتنت شتابِ بیش‌تری می‌بخشی. بارها بر زمین می‌خوری و بر زمینَت می‌زنند. برخیزی و با جراحت‌های بسیار ادامه می‌دهی. نفیرِ گلوله و بوی باروت هم‌سفرانِ تو در این راهند. پیش‌تر که می‌روی می‌پنداری سایه‌هایی در آن ظلمات از کنارت می‌گذرند. بی‌اختیار می‌هراسی، آنان آن‌چنان به تو نزدیکند که نفس‌هایشان را حس می‌کنی. اما انگار بوی پستی و کثافت نمی‌دهند. آنان نیز به سمت فردا می‌روند. شادان از این‌که هم‌راهان و هم‌نفسانی راستین یافته‌ای، توانی دگربار در گام‌هایت حس می‌کنی. گاه شماری از این اشباح گریزان نیز بر خاک می‌افتند. برخی بر می‌خیزند و برخی نیز نه. اندوهی بزرگ تو را فرا می‌گیرد. اما نه این اندوه و نه حتی لب‌های پینه‌بسته از تشنگی و پاهای تاوَل‌زده، تو را از دویدن باز نمی‌دارند.
 ناگهان از دور پرتویی می‌بینی. سرخوش از این‌که سرانجام می‌توانی جرعه‌ای از خورشید بنوشی، با فریاد همراهانت را باخبر می‌کنی. دهانۀ دالان با هجومِ نور آشکارتر می‌شود. چیزی به انتهای راه نمانده است. تاریکی در حال رنگ باختن است. اما باز صدای شلیک می‌آید، به‌ناگاه دردی شدید در کتف و پاهایت حس می‌کنی. بر زمین می‌افتی و می‌کوشی برخیزی، اما نمی‌توانی. حتی تو را توان آن نیست که بر روی زانو به‌راهت ادامه دهی. انگار این صحنه برایت تکراری است. شبیه هزاران کابوسی که تاکنون دیده‌ای. آن‌جا کفِ دالان، خونِ تازه می‌بینی که بوی تاریخ می‌دهد. همان‌گونه که بر زمین افتاده‌ای و خونت پیرامونت جاری است، به دهانۀ دالان می‌نگری و برخی همراهانِ بی‌باکت را می‌بینی که از میانِ آن همه خطر گذشته و در حال بیرون رفتن از دالانند. دیگر چیزی نمی‌فهمی، به‌سختی لب‌خند می‌زنی و پلک‌هایت بر روی هم می‌افتد. همه‌جا روشن است

 

 

..............................................................................................................................

 

زندگی در کسوف

 

محمود خوشنام/ کیهان لندن، اسفند 1391

نقدی بر مجموعه ترانه «دویدن در تونل بی چراغ!»/ اثر خسرو کیان‌راد

 


رویاروئی موسیقی در ایران با سانسور و سرکوب، توفیق گذر کردن جوانان از بیشتر راهبندان ها نشان از نیروی بزرگ پایداری و ماندگاری دارد. در حوزه سنت با شگردهای ویژه ای که آهنگسازان نوآور به کار زده اند موسیقی حتی جاذبه ای فزون تر از گذشته پیدا کرده. در حوزه موسیقی "پیشرو" با شگرد دیگری کارها به راه افتاده، نام پیامبر و امامان را بر روی سنفونی و سونات و کوارتت می گذارند و مجوز می گیرند. حتی موسیقی پاپ نیز که بیش از انواع دیگر موسیقی در معرض خطر قرار دارد و همیشه به عنوان ابزار مهاجم فرهنگی غرب معرفی شده، روزنه هائی در دیوار سیاه خفقان پدید آورده و پنهان و آشکار به زندگی خود ادامه می دهد. البته برای ادامه کار و به اقتضای زمان، زیر زمینی و روزمینی شده است. ناگفته پیداست که جوانان در زیر زمین های ایران چه غلغله ای بر پا کرده اند که ما از آن بی خبریم (فیلم بهمن قبادی به
نام "گربه های ایران ..." سانسور و سرکوب بخشی از این غلغله ها را بازتابانیده) سانسور و سرکوب در این جا نیز راه آگاهی ما را بسته است. تنها محسن نامجو را می شناسیم و شاهین نجفی را و این آشنائی از زمانی است که این دو روزمینی شده اند ولی دست بلند سرکوب در این جا نیز نمی گذارد که درامان باشند و حتی حکم ارتداد برایشان صادر می کند.
پیشاپیش بگوئیم که موسیقی زیرزمینی در ایران با آن چه در غرب زیر این عنوان می شناسند تفاوت های اساسی دارد. مهم ترین آن ها این است که در غرب قرن بیستم موسیقی پیشتازی بود که مورد پسند مردم نبود و تنها "الیت" به آن توجه داشتند. حال آن که در ایران نوعی مقابله و مبارزه با سانسور محسوب می شود. موسیقی زیر زمینی در نهایت در جستجوی آزادی است.
باری این روزها کتاب کوچک و پر باری از سوی انتشارات گوته- حافظ در آلمان، به دستمان رسیده که گزیده ای است از متن ترانه های زیر زمینی یکی از جوانان فعال در این حوزه، خسرو کیان راد. او در مقدمه ای که بر مجموعه خود نهاده درد مزمن خود و همتایانش را فریاد کرده است.
«نزدیک به سی سال (او متولد سال 1359است) در فضائی تاریک زیستن و نفس کشیدن دشوار و جانکاه است. فضائی تیره هم چون دالانی بی روزن و تونلی بی چراغ!...همه جا دیوار است و دیوار. بارها به دیوار ها می خوری و سراسر روحت زخم برمی دارد. اکنون می دانی که زاده سال هزار و سیصد و رنج، در محله مسخ آباد بوده ای!....این جا تنها جولانگاه خفاشان است. جز مغزهائی متروک، آراسته به صورتک ها نمی یابی...در این کسوف دیرپای شاید مرگ تدریجی هزاران شمع  و خودسوزی کبریت ها هستی. ناچار از این همه ظلم به ظلمات پناه می بری...همآغوش سکوت می شوی و...در زندان کوچک به ترانه های تنهائی دل خوش می کنی...اما باز تو را راحت نمی گذارند...همه جا تیرباران تحجر است!...»
مجموعه ترانه های کیان راد بیش از چهل قطعه از شعرهای او را در خود دارد و نخستین شعر "دویدن در تونل بی چراغ" نام خود را به مجموعه نیز داده است. از همین نخستین شعر معلوم می شود که سراینده تا چه حد به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی، با زبان ساده و طنز آمیز رغبت دارد. از "گشت ارشاد" شروع می کند:
«...آمپول فرهنگی گشت ارشاد/ کلیپی مضحک با صدای فرهاد/
دغدغه داشتن یک کارت سوخت/ از یه کلیه بیشتر نمی شه فروخت...!»
کیان راد، در ترانه ای دیگر تعریفی از وطن به دست می دهد. تعریفی که برخاسته از عشقی بزرگ است:
«وطن تنها نشون شیر و خورشید نیست/ وطن تنها ستون تخت جمشید نیست/
وطن کوه و درخت و دشت و دریا نیست/ وطن تو قلب ماست، هیچ جای دنیا نیست!»
کیان راد آنقدر می خواهد شعرش با زندگی روزمره نزدیک باشد که فکر شاعرانه بودن آن را نمی کند. حتی توصیفات معشوقه از جنس دیگری است:
«رنگ چشات رنگ آسفالت/ رنگ جاده های دنیا/
برق چشات/ چلچراغه کوچه های شهر رویا/
خیره به چشمای نازت/ گم شدم بازم دوباره/
آخ اتوبان نگاهت/ یه خروجی هم نداره!....»
مضحک ترین چیز در برنامه های تلویزیونی جمهوری اسلامی، پخش موسیقی بدون نشان دادن سازهاست. آن چه در برنامه ریزی "آقایان" اهمیت دارد پخش مراسم عزا پشت عزاست:
«...بازم دروغ، بازم دروغ/ باز حرفای صد تا یه غاز/
آهنگای بی سرو ته/ بدون دیدن یه ساز/
بازم عزا، بازم عزا/ روزی سه وعده لازمه/
رنگا همه تیره و تار/ مجلس ختم دائمه.../»
کیان راد در ترانه ای به نام سفر نامه کاناپه، حرف آخر را می زند. حرف هائی که می تواند برای گوینده اش گران تمام شود:
«...روضه خونا تو دانشگاه/ الان هیئت علمی ین/ دانشجوا توی زندون/ شکل تاکسیدرمی ین/ ثروت ما موشک میشه/ از لبنان تا تل آویو/ فکر می کردیم تو قصه ها/ جا داره سپاه دیو!...»
کیان راد پایانه ای نیز بر کتاب کوچک خود نهاده و در آن توضیح می دهد که چرا دیگر قید و بندهای جمهوری اسلامی نمی تواند جلوی فراگیر شدن موسیقی جوانان را بگیرد: «سی سال است که جمهوری اسلامی از صدا و سیما تتها سرودهای انقلابی و موسیقی سنتی و مقامی و بومی پخش می کند و نیز شکلی از موسیقی پاپ را که بی خطر تشخیص می دهد. ولی نتوانسته جای موسیقی جوانان را پر کند. کامپیوترهای شخصی پر از موسیقی دانلود شده و شبکه های ماهواره ای برون مرزی لبریز از کلیپ های بی شمار موسیقی است، که حتی بیشتر آن ها در ایران تولید می شود. خسرو کیان راد به آینده بسیار خوشبین است. روز به روز شمار جوانانی که پای در وادی موسیقی می گذارند افزوده می شود و به زودی ما شاهد خیزش دوباره ترانه های زیر زمینی خواهیم بود.
                                                                              

محمود خوشنام


 

........................................................................................................................................................

 

 

 

بخشی از یادداشت مربوط به موسیقی زیرزمینی در ایران، از کتاب دویدن در تونل بی‌چراغ، دفتری از ترانه‌های خسرو کیان‌راد، نشر گوته- حافظ، بنِ آلمان، 2012.

 

 

 

 

مردانی که آوازی سخت دارند

و با دهانِ پُر از خورشيد و چخماق مي‌خوانند.[1]

 

 

یادداشتی دربارۀ موسیقی زیرزمینی در ایران

وارسی بسیاری از جریان‌های فرهنگی می‌تواند برای درک دگرگونی‌های اجتماعی دارای اهمیت باشد. جریان‌های نامتعارف زیرزمینی در ایران نیز بخشی از خرده فرهنگی به‌شمار می‌روند که می‌توان ردپای ارتباط آن با تحولات اجتماعی معاصر را دنبال کرد. یکی از این جریانات در عرصۀ موسیقی است که اصطلاح «موسیقیِ زیرزمینی» را به‌همراه آورده است. این اصطلاح  که امروزه برای بخشی از آثار موسیقیایی تولید شده در ایران به‌کار می‌رود، عنوانی است که پیش‌تر در برخی کشورهای اروپایی و امریکا رواج داشت. اما آن‌چه در ایران موسیقی زیرزمینی نامیده می‌شود تا اندازه‌ای متفاوت است و ویژگی‌های خاص خود را دارد.

در نگاه نخست گروه‌ها یا افرادی که به شکل زیرزمینی در ایران به فعالیت و تولید موسیقی می‌پردازند بیش‌تر به دو دلیل این راه را برگزیده یا بهتر بگوییم به ناچار به‌سمت آن کشیده شده‌اند. حجم گسترده‌ای از موسیقی زیرزمینی در ایران به‌ خاطر وضعیت سیاسی و فرهنگی این کشور و وجود دشواری‌های فراوان در زمینۀ گرفتن مجوز (ترانه و موسیقی)، نگاه بسته و یک‌سویه حکومت و قرار نگرفتن این آثار در دایرۀ کوچک و محدود بخشِ موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفته است. به باور این سازمانِ دولتی چنین آثار موسیقیایی، که ممکن است سبک‌های گوناگونی از راک، مِتال، بلوز، جاز، فلامنگو، هیپ‌هاپ، ترَنس، تکنو و حتی پاپ را در بر گیرد، با ارزش‌های اسلامی جامعه سازگاری ندارند. در واقع حکومت قیّم‌وار برای توده‌های مردم تصمیم می‌گیرد که چه نوع موسیقی برای گوش و مغزشان مناسب است. بیش از سی سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد، اما از رسانه‌های ملی ایران، یعنی صدا و سیما تنها سرودهای انقلابی، موسیقی سنتی و موسیقی مقامی و بومی نواحی مختلف ایران و طی یک دهه و نیم گذشته شکلی از موسیقی پاپ با ترانه‌های بی‌خطر پخش ‌شده است. اما واقعیتِ جامعه چیز دیگری است. امروزه کامپیوترهای شخصی پُر از موسیقی‌های دانلود شده و برنامۀ تلویزیون‌های فارسی‌زبان بر روی ماهواره‌های مختلف لبریز از کلیپ‌های بی‌شمار موسیقی است که بیش‌تر آن‌ها در ایران تولید می‌شوند.

 گروهی از هنرمندان که می‌خواهند بدون نیاز به گرفتن مجوز یا سانسورِ بخشی از شعر و آهنگ، اثر خود را منتشر کنند، بهتر می‌بینند که به شکل غیرمجاز (البته با تعریف حکومت ایران) به کار خود ادامه دهند. به این موضوع، که اصلی‌ترین مسئله است، باید وجود مافیای موسیقی و شرکت‌های متولی تهیه و تولید موسیقی مجاز در ایران را نیز افزود. هزینۀ بالای تهیه و پخش موسیقی به‌صورت مجاز باعث می‌شود تا بسیاری از موزیسین‌های جوان ایرانی که سرمایه‌ای ندارند، حتی اگر اثرشان مشکلی از لحاظ گرفتن مجوز نداشت، بکوشند تا بدون واسطۀ این شرکت‌ها، آثار خود را به گوش مخاطبانشان برسانند. هرچند قوانین موجود در این حوزه روزبه‌روز است و با آمدن مدیری جدید عوض می‌شود، اما در سال‌های اخیر قانونی وجود داشت که حتی ترانه‌سرایان نیز به تنهایی نمی‌توانستند به اداره ارشاد اسلامی رفته و مجوز آثار خود را بگیرند و حتماً می‌بایست از طریق یک شرکت تولید و پخش موسیقی اقدام می‌کردند. به این معنی که برای نمونه اگر کسی می‌خواست برای اثر نوشتاری (ترانه) یا موسیقایی خود در ایران مجوز اجرا و پخش بگیرد، اگر درخواستش از سوی یک شرکت دارای مجوز رسمی به اداره ارشاد ارسال نمی‌شد، به هیچ‌وجه مورد بررسی قرار نمی‌گرفت.

 به‌نظر می‌رسد رشد موسیقی زیرزمینی در ایران، دست‌کم از لحاظ کمّیت با رواج و همه‌گیر شدن شبکۀ جهانی اینترنت و امکانات گسترده و کمابیش بی‌هزینۀ ارتباطی آن در پیوند باشد. البته نباید از عدم وجود قانون کپی‌رایت در ایران که به دانلود رایگان آثار موسیقیایی از اینترنت می‌انجامد، نیز غافل بود. این موضوع کمک شایانی به پخش آثار هنرمندان عرصۀ موسیقی در ایران می‌کند. افزون بر این، کسانی نیز هستند که به هر دو دلیل (وجود سانسور و عدم داشتن سرمایه)، شکلِ زیرزمینی فعالیت در حوزۀ موسیقی را برگزیده‌اند.

اما از میان این دو طیف، به‌نظر می‌رسد گروه نخست بیش‌تر با اصطلاحِ زیرزمینی و تصوری که از شنیدن این واژه به ذهن می‌رسد، نزدیک باشند. هرچند ممکن است مسئولین وزارت ارشاد با انواع موسیقی آلترناتیو و همچنین هیپ‌هاپ (مثل رَپ و دی‌جی) به‌ذات مشکل داشته باشند و آن‌ها را باعث رواج فرهنگ غربی بدانند، اما در واقع مشکل اصلی بیش‌تر با مضمون ترانه‌هایی است که ممکن است سیاسی و اجتماعی باشند یا دست‌کم اشاره‌ها یا واژه‌هایی در آن‌ها به‌کار رفته باشد که از نگاه کارمندانِ اداره سانسور، در آن‌سوی خط قرمز قرار دارند. زیرا چه بسیار آلبوم‌هایی که شامل موسیقی سنتی ایرانی بوده اما به‌دلیل محتوای کلام، خودکار قرمز به‌دستانِ سانسورچی بر روی آن‌ها نیز  ضربدر ممنوعیت زده‌اند.

از سوی دیگر مشکل نهادهای دولتی با موسیقی رَپی که امروزه در ایران مخاطبان بسیاری بین نوجوانان و جوانان دارد، اما مضمون ترانه‌های آن بیش‌تر عاشقانه‌های سطحی و گاه لوس و مضحک است، کم‌تر به‌نظر می‌رسد. زیرا کاربرد این‌گونه موسیقی در ایران بیش‌تر در پارتی‌ها، مراسم عروسی، بلوتوث گوشی‌های موبایل و ماشین‌های جوانانی است که از صبح تا شب چندین بار خیابان‌های شهر را بالا و پایین می‌کنند. بخشی از آثار پاپ هم در همین دسته قرار می‌گیرند. حجم زیاد کلیپ‌های پخش شده از این دوستان باعث شده که دیگر چندان هم اصطلاح زیرزمینی مناسب آن‌ها نباشد. در بسیاری از این ویدئوهای همسان که بیش‌تر دارای موسیقی پاپ هستند، معمولاً می‌توان به‌جز خواننده، یک گیتار یا پیانو، ماشین و دخترخانمی را دید. حتی برخی از این آوازه‌خوانان پاپ گاه اجازۀ برپایی کنسرت نیز در پایتخت و دیگر شهرهای ایران می‌یابند.

 اما برای نمونه همین سبک موسیقی هیپ‌هاپ هنگامی که با ترانه‌های اعتراضی و گاه هنجارشکن همراه می‌شود، (برای نمونه کارهای یاس، هیچ‌کس و شاهین نجفی در داخل و خارج ایران)، ممکن است فشارهای حکومتی تا حد حکم تکفیر و ارتداد نیز پیش ‌رود و زندگی پنهانی این هنرمندان را در پی داشته باشد. همین نگاه دربارۀ گروه‌های راک و متالی که در ایران فعالیت می‌کنند و حتی ممکن است مخاطبان کم‌تری نسبت به موسیقی پاپ یا هیپ‌هاپ داشته باشند نیز وجود دارد. این گروه‌ها بیش‌تر از سوی نهادهای حکومتی به‌عنوان موهوم «شیطان‌پرستی» متهم می‌شوند و گاه کنسرت‌های شخصی آن‌ها به حملۀ نیروی انتظامی و دستگیری اعضای گروه و اندک تماشاچیان حاضر می‌انجامد. به‌نظر می‌رسد این گروه‌ها به موسیقی زیرزمینی نزدیک‌تر باشند. در این یادداشت نیز تلاش بر این است تا بیش‌تر به این گروه‌ها پرداخته شود. هرچند برخی از آن‌ها نیز نتوانستند کلام فارسیِ هم‌خوانی با فلسفۀ راک بیابند و در این زمینه گاه به بی‌راهه رفتند، اما باز این ژانر از موسیقی کم‌تر دچار ابتذالی شده که گریبان‌گیر آثار پاپ و هیپ‌هاپ در ایران است. شاید به همین دلیل فعالین این سبک موزیک بیش‌تر زیر نظر باشند.

همان‌گونه که گفته شد جریان‌های غیرمتعارف زیرزمینی نیز همانند دیگر حرکت‌های فرهنگی و هنری همواره در پیوند با تحولات اجتماعی یک جامعه قابل بررسی‌اند. در ایران معاصر نیز می‌توان ارتباط برخی موج‌ها و جنبش‌های مدنی را با جریان‌های خرده فرهنگی و زیرزمینی مشاهده کرد.[2]

موسیقی راک و متال در ایران پس از انقلاب، مانند دیگر ژانرهای موسیقی، تا نزدیک به دو دهه اجازه خودنمایی نداشتند. هرچند ممکن است کسانی در این زمان در محافل شخصی و استودیوهای خانگی به این سبک موسیقی می‌پرداخته‌اند، که از برجسته‌ترین آن‌ها می‌توان به کورش یغمایی (بازماندۀ نسل پیش از انقلاب) اشاره کرد، اما باز این سبک از موسیقی چندان در ایرانی که دوران جنگ را می‌گذراند و نسبت به آن‌چه پس از این شاهدش هستیم، رواجی نداشت. روزگاری بود که کسی جرأت آمدن با ساز به بیرون از خانه نداشت. همه چیز را می‌بایست در پستو نهان کرد. حنجره‌ها در بند بودند و حکمِ ترانه، توقیف.

 اما در نیمۀ دوم دهۀ هفتاد خورشیدی با دگرگونی‌هایی که  در جامعۀ ایران، به‌ویژه با روی کار آمدن محمد خاتمی و آغاز به کار آن‌چه «دولت اصلاحات» خوانده شد، رخ داد، موسیقی نیز به مانند دیگر بخش‌های فرهنگی مجالی برای بروز و نفس کشیدن یافت. آموزشگاه‌های بی‌شمار موسیقی گشوده شدند و دیدن جوانان ساز به دوش در خیابان‌ها امری عادی گردید. این روند باعث شد تا موسیقی متنوع‌تری در سبک راک و متال هرچند باز به‌صورت زیرزمینی به گوش جوانان برسد.

فضای نسبتاً باز به‌وجود آمده جوانان بیش‌تری را در ایران به سمت این نوع موسیقی کشاند. از پیشگامان نخستین موج موسیقی راک زیرزمینی در آن زمان می‌توان به گروه‌هایی چون پژواک، اوهام، میرا، باراد، سرخس، کارما، امرتات، جم، هک، کهت‌مایان، آویژه، رازِ شب، دَش و افرادی چون بابک ریاحی‌پور، فرزاد گلپایگانی، لوریک میساکیان، فرشید اعرابی، آگاه بهاری و ... اشاره کرد.

 

 

برآیند این جریان در دهۀ هشتاد بود که عصری زرین برای موسیقی راک و متال به‌شمار می‌رفت و جامعۀ ایرانی شاهد فعالیت گروه‌ها و هنرمندان بی‌شماری در عرصۀ موسیقی زیرزمینی، حتی در زیرشاخه‌ها شد.  برخی همچون باراد، میرا، کاوه یغمایی و رضا یزدانی (با ترانه‌هایی از یغما گلرویی) توانستند حتی آلبوم‌های مُجازی نیز در سبک راک و گاه پاپ- راک روانۀ بازار کنند.

حالا دیگر افزون بر تهران، این سبک موسیقی در دیگر شهرهای بزرگ ایران مثل شیراز، اصفهان، مشهد و تبریز نیز رواج یافته بود. شاید تا حدودی رونق انواع دانشگاه در ایران که حتی تا شهرهای کوچک نیز پیش رفته بود، دوران دانشجویی و زندگی مشترک جوانان در خوابگاه‌ها و خانه‌های دانشجویی را تبدیل به فرصتی برای رواج سبک‌های موسیقی و به‌ویژه آن‌هایی کرد که مانند راک و متال بیش‌تر از گروه‌های چهار یا پنج نفری تشکیل می‌شد. جوانانی که در این عرصه فعالیت می‌کردند بیش‌تر از نسلی بودند که در دهۀ شصت جنگ و پیامدهای آن را زندگی کرده و نفس کشیده بودند. نسلی که دردهای مشترکی داشت و برخاسته از خاکستر جنگی دیرپای بود.

 هرچند در ابتدا بسیاری از گروه‌های راک و متال در ایران از کلام فارسی بهره نمی‌بردند و بیش‌تر اشعار انگلیسی بَندهای غربی را کاوِر می‌کردند، اما به‌تدریج موج جدیدی در موسیقی زیرزمینی ایران در این سبک شکل گرفت که موسیقی خود را با ترانه‌هایی به زبان فارسی اجرا می‌کردند. این جریان به راکِ ایرانی یا راکِ فارسی نیز مشهور شد. هرچند هنوز درونمایه ترانه‌ها با ماهیت عاصی و اعتراضی موسیقی راک فاصله داشت، اما به هرحال تنها طنین افکندن صدای سخت‌آوا و یاغیِ گیتار الکتریک که به ضجۀ انسان شهری می‌مانست، در جامعۀ سنتی و محافظه‌کار ایران خود به‌گونه‌ای اعتراض بود.

 در ادامه دگرگونی دیگری رخ داد که بیش‌تر در مضامین ترانه‌ها بود. در ابتدا ما بیش‌تر شاهد به‌کارگیری ترانه‌هایی با درونمایۀ عرفانی توسط برخی از گروه‌ها بودیم که اغلب برگرفته از ادبیات کلاسیک ایران و آثار شاعران و عارفانی چون مولانا، حافظ، خیام و غیره بود. از نمونه‌های بارز چنین گروه‌هایی می‌توان به اوهام و بعدها خاک اشاره کرد. هرچند این رویکرد در ابتدا به‌مانند گونه‌ای مُد میان جوانان راک‌باز ایرانی گسترش یافت اما در ادامه مقبولیتی نیافت و نتوانست سخنگوی نسلی باشد که با زبان سده‌های چهارم تا هشتم هجری فاصلۀ زیادی داشت و درگیر طغیان‌های روحی و هیجاناتی دگرگونه بود.  

شکافی که در این زمان حس می‌شد تنها با نوعی کلام فارسی می‌توانست پُر شود که بتواند موسیقی غربی راک را با جامعه آن روز ایران پیوند دهد و در واقع راوی زمانۀ خود باشد. از این رو در ادامه ترانه‌هایی

 اجرا شد که سرودۀ همان جوانان و سخنگوی آن نسل بود. برخی از این کلام‌ها هنوز زبان شعری را حفظ کرده بودند (مانند ترانه‌های فرزام رحیمی و بابک آخوندی در گروه میرا)، برخی حتی اشعاری بی‌وزن داشتند و شماری نیز به زبان ترانه نزدیک‌تر بودند. اغلب این ترانه‌ها از لحاظ مضمون بیش‌تر به مسایل اجتماعی و سیاسی، یا تجربه‌های شخصی و دغدغه‌های جوانان این نسل سرکش می‌پرداخت. نسلی که هرچه رفته به دیوار خورده و به بن‌بست رسیده بود، کلامش بیش‌تر انتقادی، گزنده، دگرخواه و گاه حتی از نگاه دیگران، بیمارگونه و سیاه به‌نظر می‌رسید. حتی پرداختن به مقولۀ عشق نیز با نگاهی دگرگونه صورت می‌گرفت. زبان برخی از این ترانه‌ها همچون موسیقی آن‌ها آوانگارد و متفاوت از آن‌چه در موسیقی سنتی یا پاپ ایران شنیده می‌شد، بود. گاه نیز نوآوری‌ها و بازی‌های زبانی به‌کار رفت تا خوانشی تازه از شعر قدما همراه با یافتن همسانی‌هایی در گام‌های موسیقی سنتی ایران و موسیقی غربی ارایه گردد (همچون برخی آثار محسن نامجو و عبدی بهروانفر). شاید برای نخستین بار بود که تیتراژ پایانی یک فیلم سینمایی با موسیقی راک و کلام فارسی (فیلم نفسِ عمیق، محصول1381 خ.، با ترانۀ آسمون، از گروه آوار) همراه می‌شد. از گروه‌هایی که در دهۀ هشتاد فعالیت می‌کردند، افزون بر آوار می‌توان به گروه‌هایی چون کیوسک، 127، ماد، اُرُد، هشت، مرداب، آلیاژ، تندر، The Ways، نیک‌آیین، منفی یک، آرسامس، ارشک، اکسپلود، تارانتیست، واسپوهر، اهورا، زیرسیگاری و ..... اشاره کرد.[3]برخی از این گروه‌ها در دهۀ نود هم به‌کار خود ادامه می‌دهند و برخی نیز به دلایل مختلف از هم پاشیدند.



[1] بخشی از شعرِ این تخته بندِ تن، اثر فدریکو گارسیا لورکا، (ترانه‌های شرقی، ترجمه احمد شاملو).

[2]شادی وطن‌پرست، موسیقی راک فارسی از دیروز تا امروز، در گفتگو با نصیر مشکوری، منبع: وبسایت بشکن.

[3].  بی‌گمان اسامی ذکر شده در این یادداشت، تمامی گروه‌ها و افراد فعال در این عرصه  را دربر نمی‌گیرد و این نام‌ها تنها نمونه‌ای است از جامعۀ بزرگ موسیقی زیرزمینی در ایران. 

 

 ..............................................................................................................